خاطره 4
#هر_پگاه_یک_پیام(4)
هنوز ارتباطم را با نیروهای زیباکنار حفظ کرده ام و هر سال من را به یادواره شهدای گمنام زیباکنار دعوت میکنند. پایهگذار آن یادواره خودم بودم و دوست داشتم که حتما هرسال در آن مراسم حضور داشته باشم. یکبار سه چهار تا از دانشجوها از جمله عباس را با خودم بردم. همان دورانی بود که ارتباط من با آنها بیشتر شده بود و توانمندیهای عباس روزبهروز برای من روشنتر میشد. این سفر اما ارتباط میان ما را عمیقتر کرد. این موضوع گذشت تا زمان فارغالتحصیلی عباس. دوستانِ کانون از من درخواست کردند که سه نفر از بچهها را در دانشگاه نگه دارم. آن زمان نگهداشتن بچهها خیلی دشوار نبود. عباس یکی از سهنفری بود که مدنظر من بود. بعدا فهمیدیم که فقط با ماندن دو نفر از این سه نفر موافقت شده است. عباس بلافاصله پیش من آمد و گفت اگر قرار بر ماندن دو نفر است، من میروم تا بقیه بمانند. علت را که سوال کردم گفت آن دو نفر از من اولیترند و بهتر است که من به سمنان بروم. این تواضع را میشد در وجودش دید. من گفتم تلاشم را میکنم، اگر امکان ماندنت بود که هیچ و اگر رفتنی شدی هم که ان شاء الله آینده خوبی در سمنان داشته باشی. تلاشم را کردم و هرسه نفرشان ماندنی شدند.
به نقل از :
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐کانال جوان مومن انقلابی💐 سروش و ایتا
@javanemomeneenghelabi1
- ۹۷/۰۵/۰۴