خاطره 33
#هر پگاه یک پیام 33
قبل از اعزام میگفتیم باید از خدا بخواهیم که حرف و عملمان یکی شود و آنوقت برویم. حالا در حلب وقت آن رسیده بود که نشان بدهیم چقدر حرف و عملمان یکی است. انگار باید تأثیر تمام این بیست و چند سالی که زیارت عاشورا خوانده بودیم و سینهزنی کرده بودیم را در چند روز عملا نشان میدادیم. کسی که حرف و عملش یکی است، یک قدم هم به سمت عقب برنمیدارد. صبح روز اول در حلب، رفتیم برای گرفتن تجهیزات. آن روز عملیات انجام و درگیریها کمتر شد اما پیکر یکی از نیروهای عباس در زمین دشمن مانده بود. عباس بیقرار بود؛ انگار که چیزی گم کرده باشد. میخواست هرطور که شده خودش را به خط درگیری برساند و پیکر نیروی جامانده را بیاورد. آنجا بود که با خودم گفتم عباس مردِ عمل است.
نقل از :حسین جوینده-همرزم شهید
کانل جوان مومن انقلابی @javanemomeneenghelabi1
- ۹۷/۰۵/۰۸