#هر_پگاه_یک_پیام 20
به او گفته بودم:«یه کتونی خوب بخر و از تمرینای نرم شروع کن.» رفته بود و یک جفت کفش ورزشی ایرانی خریده بود. گفته بود که میخواهد شبها در میدان صبحگاه و زمین چمن دانشگاه تمرین کند. این ورزشها او را برای حضور در میدان نبرد آماده میکرد.
***********************************************
از مقر خارج شده بود و خودش را با چند نفر از نیروها به خط درگیری رسانده بود. صدای بیسیم را شنیده بود و فهمیده بود که مهمات و نیرو کم است و بچهها دارند منطقه را از دست میدهند. توانسته بود از ورود دشمن به یکی از روستاها جلوگیری کند. یک خط پدافندی در یکی از روستاهای در حال تصرف ایجاد کرده بود. ساعتها نبرد سخت او را از پا در نمیآورد. این استقامت اثر همان دویدنهای شبانه در میدان صبحگاه و زمین چمن دانشگاه بود.
و همین استقامت بود که او را در نزدیکی همان روستایی که حفظش کرده بود، آسمانی کرد. دشمنان، چنان کینهای از استقامت ما به دل گرفتند که ماشین عباس را با دو موشک تاو مورد اصابت قرار دادند.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید
کانال جوان مومن انقلابی